سرطان که نیست…خوب میشیم!

خاطرات دانشگاهی…گفتنی های دانشگاه رامین

فرصت بهتر شدن

اینجا قراره درباره ی حال و روز دانشگاه رامین بنویسم. دانشگاهی که برآیند حال و هوای خوب و بدش، متاسفانه تا امروز برای من به سمت بد ها بوده! ولی با همه ی این اوصاف توی این دانشگاه من خیلی بزرگ شدم، خیلی یاد گرفتم، خیلی صبر کردم و…

بزرگ که شدم فهمیدم رامین یه جزئی از زندگیمه که نباید (نباید عقلی!) از خودم جداش کنم. برا همین اسم این وبلاگو با همه انرژی منفیش و لوس بودنش! عوض نکردم. این اسم نشون میده که هنوز امیدوارم برایند حال و هوای من توی دانشگاه به سمت خوبها بره. این یعنی معتقدم همه فرصت بهتر شدن دارن. میتونم امیدوار باشم که همه چیز و همه کس بهتر بشن. همه ی همه… یعنی من، شماها، دانشجونماها، دکتر اسلامی اینا، حاج آقا صمیمی اینا، مهندس بابادی اینا، اساتید گروه ها، کارکنان آموزش، خوابگاه ها، سلف سرویس دانشگاه، سایتمون، مجتمع کلاسی، انتشارات، نمازخونه، تشکلا، سرویسا و…

—————————————————————-
پ.ن: عاشق نخل های دانشگاهمونم…همینا که عکسشونو واسه header گذاشتم اون بالا.  در حدی که اگه یه روز  قطعشون کنن قطعا فرداش انصراف میدم!…عاشق نخل های دانشگاهمونم…